رهام جانرهام جان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

رهام لبخند خدا

بدون عنوان

سلام خالا باز هم که مامانت چیزی ننوشته عزیز خالا میذاری باباجونت درسهاشو خوب بخونه ؟دیگه چیزی نمونده به اومدن خالا پیش رهام میام میخورمت
29 خرداد 1390

دلتنگی خالا

عزیز خالا چند روز تعطیلی خاله فروغ و دایی فرشید اینها اومدن پیشت و حسابی لذت بردن خاله منا هم از حسودی دق کرد مرد اخه خالا جان دل من هم برات خیلی تنگ همه حسابی دلم رو اب کردن و از تو تعریفها کردن دورت بگرده خالا این مامانت هم عرضه نداره خاطراتت رو بنویسه.
18 خرداد 1390

بدون عنوان

سلام عزیز خاله دیشب با هم چت کردیم کلی کیف کردم قربونت برم چرا هنوز چچلی این پسرخالت هم حسابی شیطون شده
7 خرداد 1390

اولین یادداشت

سلام عزیز خالا دورت بگرده خالا پسر قشنگ خالا . خاله جان بالاخره خودم همت کردم و وبلاگت رو ساختم مثلا یک بابای مهندس و یک مامان کامپیوتری داری دلم برات تنگ شده و میخوام اون لپهای قشنگت رو فشار بدم
4 خرداد 1390
1